به گذشته ها که نگاه می کنم از راهی که با تو تا امروز اومدم پشیمون نیستم ، شاید یه چیزایی پیش اومد که نباید پیش میومد اما در کنار تو همیشه رو به جلو بودم و نگاه مثبتی نسبت به اینده پیدا کردم.
بیش تر از دیروز پر انرژی و پر از هیجان و شادی شدم
سعی کردم همونطور که منو بهترین میبینی بهترین باشم
با دلگرمی های تو با تمام مشکلات جنگیدم
هیچ کسی رو غیر از تو ندیدم، به سینه ی همه دست رد زدم
با تو هر قدم به خدا بیشتر نزدیک شدم، پیش خودم فکر میکردم خدایا این همه نعمت و محبت رو به چه لیاقتی به من دادی
همچین عشق اسطوره ای در خاطر کسی تو این زمونه نمیگنجه
جدا تو دست فرهاد و از پشت بسته بودی، گاهی به خودم افتخار می کردم که همچین عاشق دل باخته ای دارم
الان هم به اون خاطرات عزیزت افتخار می کنم گر چه هنوزم دستامو رها نکردی و نمیخوای از هم دور باشیم
اما فکر میکنم این جدایی بالاخره پیش میاد و روزی میاد که من گرمی دستات رو در کنارم ندارم
اما لحظه ای هم شک نکن که از یادت غافل باشم
تو رو هر لحظه با تمام وجود حس می کنم
درباره خودم
لوگوی وبلاگ
منوی اصلی
صفحه نخست
پست الکترونیک
صفحه ی مشخصات
خانگی سازی
ذخیره کردن صفحه
اضافه به علاقه مندیها
فهرست موضوعی یادداشت ها
نوشته های پیشین
لینک دوستان
آمار وبلاگ
بازدید امروز :10
بازدید دیروز :2 مجموع بازدیدها : 90413 خبر نامه
جستجو در وبلاگ
![]() |